صبوحی نوشیدن. نوشیدن شراب در بامداد: بر من که صبوحی زده ام خرقه حرامست ای مجلسیان راه خرابات کدامست ؟ سعدی. - صبوحی زده، که صبوحی نوشیده باشد، که شراب صبحگاهی زده باشد: بصفای دل رندان صبوحی زدگان بس در بسته بمفتاح دعا بگشایند. حافظ. یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود. حافظ
صبوحی نوشیدن. نوشیدن شراب در بامداد: بر من که صبوحی زده ام خرقه حرامست ای مجلسیان راه خرابات کدامست ؟ سعدی. - صبوحی زده، که صبوحی نوشیده باشد، که شراب صبحگاهی زده باشد: بصفای دل رندان صبوحی زدگان بس در بسته بمفتاح دعا بگشایند. حافظ. یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود. حافظ
خال کوبی کردن، زدن خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کردن، خال زدن، وشم زدن برای مثال بر تن و دست و کتف ها بی گزند / از سر سوزن کبودی ها زدند (مولوی - ۱۵۵)
خال کوبی کَردَن، زدن خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کَردَن، خال زَدَن، وَشم زَدَن برای مِثال بر تن و دست و کتف ها بی گزند / از سر سوزن کبودی ها زدند (مولوی - ۱۵۵)
شراب نوشیدن در بامداد ویا شراب نوشیدن از بامداد تا گاه خفتن: اگر توانی یک شنبه را صبوحی کن کجا صبوحی نیکو بود به یک شنبد. منوچهری. شب که صبوحی نه بهنگام کرد خون زیادش سیه اندام کرد. نظامی. نشست آن شب بنوشانوش یاران صبوحی کرد با شب زنده داران. نظامی. بیا ساقی آن راحت انگیز روح بده تا صبوحی کنم در صبوح. نظامی
شراب نوشیدن در بامداد ویا شراب نوشیدن از بامداد تا گاه خفتن: اگر توانی یک شنبه را صبوحی کن کجا صبوحی نیکو بود به یک شنبد. منوچهری. شب که صبوحی نه بهنگام کرد خون زیادش سیه اندام کرد. نظامی. نشست آن شب بنوشانوش یاران صبوحی کرد با شب زنده داران. نظامی. بیا ساقی آن راحت انگیز روح بده تا صبوحی کنم در صبوح. نظامی